Saturday, November 1, 2008

آنی مور و ایرلند دوست داشتنی


دسامبر 1981 بود. "آنی مور" با دو برادر کوچکترش "فیلیپ " و " آنتونی " منتظر ایستاده بودند.آن ها منتظر کشتی " اس اس نوادا " بودند ، کشتی ای که آن ها را از ایرلند به نیویورک می برد.نسیم موهای قرمز " آنی " را نوازش می کرد و اشک از چشم های سبزش سرازیر شده بود. او نمی توانست باور کند که ایرلند ، سرزمین مادری شان را ترک می کنند.

" آنی " غریبانه با خودش فکر می کرد ، آیا ممکن است روزی به این سرزمین سبز برگردد. و فکر اینکه نمی تواند دوباره شاهد این همه زیبایی و دره های سرسبز سرزمین اش باشد ، او را به گریه می انداخت.یعنی ممکن بود که او بتواند توی آمریکا غذاهای خوشمزه ایرلندی را پیدا کند؟ آیا می توانستند "روز پاتریک مقدس " را مانند همیشه جشن بگیرند؟ سوال های زیادی از فکر و ذهن اش عبور می کرد.

او می دانست که مجبور است سوار کشتی شود. اگر چه ناراحت بود ، ولی برای دوباره دیدن والدینش بسیار هیجان زده بود.آن ها دو سال پیش همراه با برادر بزرگتر "آنی " به آمریکا رفته بودند. اینکه دوباره همه ی خانواده کنار هم باشند خیلی خوب و دوست داشتنی بود.پدر و مادرش در نیویورک کار می کردند، گرچه آن شهر بزرگ را دوست نداشتند ولی در آن شهر هم خانه ی کوچکی داشتند ، هم کار و هم پولی برای تهیه غذا و پوشاک.زندگی شان هر چه بود از زندگی در ایرلند بهتر بود ، آن ها همانطور می توانستند برای عبادت به کلیسای مخصوص کاتولیک ها بروند.

" آنی " و دو برادرش دوازده روز در کشتی بودند. آن ها در قسمت عمومی کشتی بودند ، به آن معنی که همراه با تعداد زیادی از مردم در یک اتاق بسیار بزرگ روز های سفر را می گذراندند. جمعیت زیادی توی کشتی بودند و غذا بسیار کم بود. " آنی " مدام مواظب برادر هایش بود تا مطمئن باشد که جایشان امن و راحت است. افرادی که توی این قسمت از کشتی بودند زیاد روی عرشه کشتی نمی رفتند. کشتی بسیار سرد بود و تعداد زیادی از مردم دریا زده شده بودند.

در اول ژانویه 1892 ، کشتی به نیویورک رسید. مجسمه آزادی همانطور که داشتند به اسکله نزدیک می شدند به آن ها خوشامد می گفت. صحنه زیبایی بود، همه خوشحال بودند و از این خوشحالی به گریه افتاده بودند. " آنی " بسیار خوش حال بود که سفرشان دیگر به پایان رسیده . ناخدا اعلام کرد که کشتی در "جزیره الیس " لنگر خواهد انداخت. همه کسانی که سالم هستند فرم هایی را برای ماندن در آمریکا باید پر کنند.

" آنی " اولین کسی بود که از کشتی پیاده شد . او از اینکه یک مامور در بدو ورود به او یک سکه طلایی 10 دلاری داده خوشحال بود. در ابتدا او متوجه نشد . او تا به حال توی زندگی اش این همه پول ندیده بود و نمی دانست که چرا این 10 دلار به او داده شده است. بعد به " آنی " توضیح داده شد که " جزیره الیس" یک جزیره جدید است و این10 دلار به دلیل اینکه او اولین نفری بوده که پا به آن جزیره تازه افتتاح شده گذاشته ، داده شده است. او ناگهان یادش آمد که آن روز ، روز تولد پانزده سالگی اش بوده است و بسیار خوشحال بود.

و اینطور بود که " آنی " اولین مهاجری بود که به آن به بندر-جزیره تازه افتتاح شده " جزیره الیس " پا گذاشت، بعد از 100 سال مجسمه " آنی و برادر هایش " در " جزیره الیس " قرار دارد که الان این جزیره به موزه تبدیل شده است. مجسمه ای شبیه آن نیز در " کاب " در ایرلند ، جایی که آن ها سفر دریایی شان را از آن جا آغاز کردند وجود دارد. پس از آن حدود هفده میلیون نفر به ایالات متحده آمریکا از طریق " جزیره الیس" رفتند.

جزیره الیس: محل استقرار مهاجران و محل ورود آن ها که در بندر نیویورک در ایالات متحده آمریکا قرار دارد و بیش از هفده میلیون مهاجر از طریق آن وارد خاک آمریکا شدند . این جزیره در سال 1954 تعطیل شد و از آن پس تبدیل به موزه شد.



روز سنت پاتریک : سنت پاتریک یکی از 12 حواری حضرت عیسی (ع) است. 17 مارس روز برگزاری جشن روحانی پشتیبان ایرلندی ها، کشیش پاتریک (461-386)، در تقویم عبادی کاتولیک ها و یک تعطیلی رسمی در جمهوری ایرلند، ایالت اولسیتر در ایرلند جنوبی، و انگلیس، و دو ایالت کانادا است. ولی بطور غیررسمی در سرتاسر دنیا توسط مردم اقوام و نژادهای مختلف جشن گرفته می شود.

اس اس نوادا : نام کشتی باربری –مسافر بری

کاب ، کب : معروفترین جزیره که در جنوب ایرلند واقع است. مهاجرت ایرلندی ها از بندری در ایرلند به اسم بندر کب صورت میگرفته و چون آن بندر شاهد گریه هزاران مهاجر برای دوری از خانوادشان بوده آن جا را بندر گاه اشک نام نهاده اند.Cobh

--------------------------------------------------------------


ترجمه و بازنویسی: سحر اخوان